Saturday, September 04, 2010
 

   

خدا کیست؟!
و تو چه زیبا خدا را به من شناساندی ...
راه تو، روش تو با دیگران فرق داشت، چون مرا نه از خشم خدا ترساندی و نه از عذاب خدا... تو گفتی
" خدا عارف عاشق می خواهد نه مشتری بهشت!"
تو خدا را در وجود خودم نشانم دادی، وای که چقدر حرفهایت شبیه دیگران نبود!
در داستانی شیرین، خلقت دنیا را برایم تشریح کردی و من مثل یک کودک معصوم، تنها گوش سپردم و آرام گرفتم.
تو به من یاد دادی دوست داشتن از عشق برتر است چرا که:
"عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی و دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال... عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد... عشق مأمور تن است و دوست داشتن پیغمبر روح و..."
برای تک تک لحظات زندگی ام به تو مدیونم... به تو، به قلم تو، به اندیشه تو و هنوز هم به این حرفت ایمان دارم که: "هیچ چیز و هیچ کس در این دنیا وجود ندارد که دیدنش به باز کردن تمام چشم بیارزد!"
علی شریعتی



این دست نوشت را خواندم و به این فکر افتادم که تمام آدمهای زندگی من خدا را به من اینگونه شناساندند که نباید!
فهماندند زندگی پس از مرگ یعنی عذاب... یعنی اول بدبختی
که ما همیشه و همواره بنده ی بد و خطا کاری بوده ایم
که شب اول قبر یعنی مصیبت و مکافات
اصلا مگر خدایی که ما می شناسیم خدای رحمان و رحیم است؟! این جمله ی با نام خداوند بخشنده و مهربان از کجا آمده؟! ما تکان که می خوریم گناه می کنیم و عذابی سخت در انتظارمان است
هر از گاهی اگر کار خوبی هم انجام دهیم باید بنشینیم و زاری کنیم تا شاید خدایمان از ما بپذیرد!
این است که آرزوی مرگ زودتر از موعد می کنیم تا بیشتر از این با حضورمان گناه نتراشیم برای خودمان
اصلا می گویند خدا هرکس را که بیشتر دوست داشته باشد زودتر از این دنیا می برد که بیشتر از این گناه نکند!
سراپای وجود ما احساس نکبت بار ِ ترس ِ از گناه است
ما بیش از اینکه خدا را دوست داشته باشیم باید از خدا بترسیم
آخر قرار است مارا از گیس آویزان کنند در میان آتش ها ی داغ... قرار است خیلی بلاهای دیگر سرمان بیاید... به همین خاطر من از مرگ می ترسم
خدایا ما را ببخش و بیامرز ، آتش جهنم را نصیبمان نکن
خدایا کمک کن کارهای خوبم به کارهای بدم بچربد
کمک کن انسان خوبی باشم
یا حداقل آخر عمر مریضی سختی نصیبم کن تا گناهانم پاک شود و بعد بمیرم... آخر می گویند دردِ بیماری ای که به مرگ منجر شود برای زدودن گناه است
اصلا ای کاش ذره ای از خوبی ها و الطاف خدا می دانستم تا معنی آرامش را بیشتر درک کنم