Saturday, March 17, 2007
 

   

به تو عادت کردم

آمدنت را تبریک نگفتم
حالا که می خواهی دور شوی چطور بدرقه ات کنم!
خوشحالم که فقط عادت ها را شنیده ای و بس!
آخر تجربه اش عذابت می دهد
هان،تو همان غول ِ مهربان شدی و من همان دخترک ِ غرق ِ نیاز
و تو ندانستی که صحبت از حرف ِ دل که می شود
دیگر نوشتن و گفتن نمی شناسد که بخواهد سخت و آسانش کند
و من تنها امیدوارم این پسر ِ قصه ی ما این بار دختر ِ رویاهایش را همانی بیابد که باید!